گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
داستان راستان
جلد اول
شمشير زبان


علی بن عباس ، معروف به ابن الرومی ، شاعر معروف هجو گو و مديحه‏
سرای دوره عباسی ، در نيمه قرن سوم هجری ، در مجلس و زير المعتضد عباسی‏
، به نام قاسم بن عبيدالله ، نشسته و سرگرم بود . او هميشه به قدرت منطق‏
و بيان و شمشير زبان خويش مغرور بود . قاسم بن عبيدالله ، از زخم زبان‏
ابن الرومی خيلی می‏ترسيد و نگران بود ، ولی ناراحتی و خشم خود را ظاهر
نمی‏كرد . بر عكس طوری رفتار می‏كرد كه ابن الرومی با - همه بد دليها و
وسواسها و احتياطهايی كه داشت و به هر چيزی فال بد می‏زد - از معاشرت با
او پرهيز نمی‏كرد . قاسم محرمانه دستور داد تا در غذای ابن الرومی‏
زهر داخل كردند . ابن الرومی بعد از آنكه خورد ، متوجه شد . فورا از جا
برخاست كه برود . قاسم گفت :
" كجا می‏روی ؟ "
- " به همانجا كه مرا فرستادی " .
- " پس سلام مرا به پدر و مادرم برسان " .
- " من از راه جهنم نمی‏روم " .
ابن الرومی به خانه خويش رفت و به معالجه پرداخت ، ولی معالجه‏ها
فائده نبخشيد . بالاخره با شمشير زبان خويش از پای در آمد